به گوش آشنا. به هوش ناآشنا

آنچه که در مه باید دید؛ کمی خود آگاهانه تر.

واپسین نوشته ها
واپسین نظرات

۱ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

"لویاکت چی پر سیمرغ         زخم سُهرو دِش میکه نوش

سپری سی چَش اسفه         خشم روسَم میکه خاموش"

اولینباری که این شعر رو خوندم متوجه منظورش نشدم. ولی یکی از دوستان آگاه از قول شاعر این ابیات توضیح داد که در این شعر "لب" استعاره از "توانایی سخن گفتن" هست. منظور اینه که اگر بشر میتونست از قدرت سخن گفتن خودش (با همه ابزاری که نیاز این کار هست) درست استفاده کنه، بسیاری از اتفاقات تلخ تاریخ رخ نمیداد.

بله دوستان. توانایی گفتوگو کردن. شنیدن و گفتن. من توی زندگی خودم و تمام افرادی که ارتباط شخصی باهاشون دارم دقت کردم؛ همه ما این ایراد رو داریم که درمورد مشکلاتمون با همدیگه حرف نمیزنیم تا سوءتفاهمات از بین بره. نمیدونم چرا احساس میکنیم (فکر نمیکنیم بلکه احساس میکنیم) سربسته نگه داشتن زخم کار درستیه درحالی که التامش رو عقب میاندازه.

مواقعی هم که صحبت کردن رو انتخاب میکنیم اغلب درست انجامش نمیدیم.گاهی اینقدر این کار رو به عقب میاندازیم که دیگه حرف زدن فایدهای نداره (یا دست کم ما اینطور فکر میکنیم). به قول فردوسی بزرگ:

فریدون فرزانه شد سالخورد               به باغ بهار اندر آورد گَرد

برین گونه گردد سراسر سخن           شود سست نیرو چو گردد کهن

بعضی دیگه هم که به موقع دست به کار میشیم و سرِ صحبت رو باز میکنیم اینقدر درگیر لجاجت و تعصب میشیم که سخنمون کاملا پراکنده و غیر پیوسته و از این شاخه به اون شاخه و نسنجیده و غیر مدون هست که نه فقط ابرو رو درست نمیکنه هیچ، اگه چشمش رو کور نکنه صلوات.

خلاصه اینکه بیاید بیشتر حرف بزنیم. مسائل آزاردهنده در ارتباطاتمون رو توی دلمون چال نکنیم. با خوشدلی و حوصله و برنامهریزی قبلی بشینیم و در موردش حرف بزنیم. باز هم به قول فردوسی بزرگ:

ز نیکو سخن به چه اندر جهان      به نزد سخن سنج فرخ مهان

اگر نامدی این سخن از خدای      نبی کی بدی نزد ما رهنمای

 



پ. ن: شعر آغازین از استاد ایرج رحمانپور اندیشمند، شاعر و خواننده معاصر است. متاسفانه شعر و موسیقی ایشان چندان در میان اایرانیان غیر لرستانی شناخته شده نیست.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۲۱:۴۴
دوست